برگرد ...


زندگی

بالاخره راز زندگی را فهمیدم... سه چیز است : عشق !.. عشق! .. عشق! ..

هیشکی نمیتونه بفهمه که دلم از چی گرفته

هیشکی نمیتونه بفهمه که صدام از چی گرفته

هیشکی نمیمونه تا با من توی راهم همسفر شه

هیشکی نمیدونه که چشمام چرا همیشه خیسه خیسه

هیشکی نمیدونه قلبم سر راه اون تا حالا چن دفه نشسته

 

رویاهایم را کجای جاده جا گذاشته ام که از رد پای تو نیز دور تر است... 

پس کوله بارم را فقط این خاطره هاست که سنگین کرده!...

برگرد.............

قلبم را به اشتباه برده ای.

مدتها ست که فرسنگها از من دوری ..!



نوشته شده در شنبه 26 اسفند 1391برچسب:,ساعت 11:34 توسط رضوان| |


Power By: LoxBlog.Com