زندگی
بالاخره راز زندگی را فهمیدم... سه چیز است : عشق !.. عشق! .. عشق! ..
من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی ! گل گلدون من شکسته در باد گل شب بو دیگه شب بو نمیده کی گل شب بو رو از شاخه چیده گوشهء آسمون پر رنگین کمون من مثه تاریکی تو مثل مهتاب اگه باد از سرِِ زلف تو نگذره من میرم گم میشم تو جنگل خواب گل گلدون من ماه ایوُن من از تو تنها شدم چو ماهی از آب گل هر آرزو رفته از رنگ و بو من شدم رودخونه دلم یه مرداب آسمون آبی میشه اما گل خورشید رو شاخه های بید دلش میگیره دره مهتابی میشه اما گل مهتاب از برکه های آب بالا نمیره تو که دست تکون میدی به ستاره جون میدی میشکفه گل از گل باغ وقتی چشمات هم میاد دو ستاره کم میاد میسوزه شقایق از داغ گل گلدون من ماه ایوُن من از تو تنها شدم چو ماهی از آب گل هر آرزو رفته از رنگ و بو من شدم رودخونه دلم یه مرداب
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
Power By:
LoxBlog.Com |