زندگی

بالاخره راز زندگی را فهمیدم... سه چیز است : عشق !.. عشق! .. عشق! ..

زیاده خواه نیستم ،

جاده شمال ...

یک کلبه جنگلی ...

یک میز کوچک چوبی با دوتا صندلی ...

کمی هیزم ...

کمی آتش...

مه جنگلی...

کمی تاریکی محض...

کمی مستی ...

کمی مهتاب...

و ...

تو باشی و

من باشم و

هیچ !!!!

دنیا هم ارزانی خودشان ...



نوشته شده در شنبه 31 فروردين 1392برچسب:,ساعت 15:51 توسط رضوان| |


Power By: LoxBlog.Com